جستجو
فارسی
 

خاطرات استاد، قسمت ۴ از ۴

جزئیات
بیشتر بخوانید
خیلی احساس آزادی میکردم. میتوانستم تا ابد آنجا زندگی کنم. ولی بعد فکر کردم که جهان «کارما» من را بیرون آورد، تا بتوانم بیایم و شما را ببینم! سیب زمینی ها! مشکل این بود. بنابراین فکر میکنم درحقیقت تقصیر پلیس نبود بلکه شما بودید. نه فقط شماها، کل دنیا داشت گریه میکرد. خدای من! اینقدر بزرگ شده اید و من حتی نمیتوانم تنها زندگی کنم! اینقدر سن تان بالا رفته! بعضی از شما ریش دارید و نوه دارید و هنوز مثل بچه ها گریه میکنید.

دانلود عکس   

بیشتر تماشا کنید
همه قسمت‌ها (4/4)
1
میان استاد و شاگردان
2023-04-06
5132 نظرات
2
میان استاد و شاگردان
2023-04-07
3948 نظرات
3
میان استاد و شاگردان
2023-04-08
3553 نظرات
4
میان استاد و شاگردان
2023-04-09
3586 نظرات